سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 فروردین 9

نام شعر : بارانی

نام شاعر : محمد علی بهمنی

 

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها به کجا میکشی ام خوب من ؟
ها نکشانی به پشیمانی ام

 

لینک محمد علی بهمنی در ویکی پدیا

 

منبع متن : www.243.blogfa.com

 


 نوشته شده توسط سید سروش موسوی در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:59 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تفالی به حضرت حافظ 2
ابن سیرین را خبر کن !
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ...
آب را گل نکنیم ...
تفالی به حضرت حافظ
گزیده ای از آبی خاکستری سیاه
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم ...
سه رباعی
خون گریه زخم ...
بارانی ...
درآمد دفتر درفش کاویان
دوستی ...
وحدت
از تو عبور می کنم...
آقای نخست وزیر
[همه عناوین(22)]

 

 

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا