سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: سه شنبه 102 اسفند 29

نام شعر : ابن سیرین را خبر کن !

نام شاعر : حمید رضا برقعی

 

روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام

بسکه خود را در دل آیینه غمگین دیده ام

 

مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید

گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام

 

آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد

حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟

 

آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند

یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام

 

بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود

ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام.

 

 

 

منبع :  وب پرسه در خیال

شرمنده جای عکس خالی باشه تا چند روز دیگه 

موفق باشید

 

 

 

 


 نوشته شده توسط سید سروش موسوی در یکشنبه 88/6/8 و ساعت 4:40 صبح | نظرات دیگران()

نام شعر : ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ...

نام شاعر : روان شاد حزین لاهیجی

 

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

آرامگاه حزین لاهیجی در شهر بنارس هند/عکاس:مصطفی خلجی

آرامگاه حزین لاهیجی در شهر بنارس هند 

منبع متن : asheghane.blogspot

با تشکر از دوست گرامی اقا یا خانم ((من)) برای معرفی یه منبع خوب در نظرات پست قبل .


 نوشته شده توسط سید سروش موسوی در یکشنبه 88/5/4 و ساعت 8:27 صبح | نظرات دیگران()

سلام به شما بازدید کننده ی گرامی

امروز می خوام ایستگاه شعر رو به سفارش دوست خوبم با شعر آب را گل نکنیم از سهراب به روز کنم

امیدوارم خوشتون بیاد

تو نظرات بگید که از چه شاعرانی بیشتر بذارم

ممنون از بازدید همتون

 

نام شعر : آب را گل نکنیم ...

نام شاعر : شادروان سهراب سپهری

 

آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمده لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
 چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
 ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
 مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
 بی گمان آنجا آبی آبی است
 غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
 کوچه باغش پر موسیقی باد
 مردمان سر رود آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
 آب را گل نکنیم
  

 

 

منبع متن : آوای آزاد


 نوشته شده توسط سید سروش موسوی در جمعه 88/5/2 و ساعت 8:30 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تفالی به حضرت حافظ 2
ابن سیرین را خبر کن !
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ...
آب را گل نکنیم ...
تفالی به حضرت حافظ
گزیده ای از آبی خاکستری سیاه
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم ...
سه رباعی
خون گریه زخم ...
بارانی ...
درآمد دفتر درفش کاویان
دوستی ...
وحدت
از تو عبور می کنم...
آقای نخست وزیر
[همه عناوین(22)]

 

 

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا