سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 102 اسفند 29

با سلام

واسه پست امروز از خود حافظ کمک گرفتم

خواستم بدونم نظر ایشون واسه به روز کردن ایستگاه شعر چیه .

این شعر اومد که من خیلی دوستش دارم :

 

نام شعر : روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم

شعر از : حضرت حافظ

 

روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم  

     

در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم

تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام

     

در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن

     

در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست

     

و از رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این

     

لطف‌ها کردی بتا تخفیف زحمت می‌کنم

زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تیر بلاست

     

یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می‌کنم

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش

     

زین دلیری‌ها که من در کنج خلوت می‌کنم

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی

     

بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

 


 

این تصویر اثری است از استاد فرشچیان

منبع متن  : fa.wikisource.org

 

 


 نوشته شده توسط سید سروش موسوی در سه شنبه 88/7/28 و ساعت 6:19 صبح | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تفالی به حضرت حافظ 2
ابن سیرین را خبر کن !
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ...
آب را گل نکنیم ...
تفالی به حضرت حافظ
گزیده ای از آبی خاکستری سیاه
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم ...
سه رباعی
خون گریه زخم ...
بارانی ...
درآمد دفتر درفش کاویان
دوستی ...
وحدت
از تو عبور می کنم...
آقای نخست وزیر
[همه عناوین(22)]

 

 

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا