نام شعر : خون گریه زخم
نام شاعر : ساعد باقری
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا
به تماشای تن سوخته ات آمده ام
مرگ من باد که این گونه توانی است مرا
نه زخون گریه آن زخم ، گزیری ست تو را
نه از این گریه یکریز ، امانی است مرا
باز برگردش چشم تو گمانی است مرا
نه از آن گرم دلی هیچ نشانی است مرا
گو بسوزد تنه خشک مرا غم ، که به کف
برگ و باری نبود دیر زمانی است مرا
عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت!
ورنه برکشته تو گریه روا نیست مرا
منبع متن : iranpoetry.com
انتقادات و پیشنهاد های خود را به صورت نظر ارسال کنید تا بتونم وبلاگ رو بهترش کنم . ممنون